BBCدومین رادیو!

اول بار که خبر پخش برنامه ای به زبان آشنای فارسی به تحصيلکرده های تهرانی رسيد در سراسر ايران پنجاه دستگاه گيرنده راديو در خانه ها بيشتر نبود، جعبه های چوبی و درودگری شده ای به اندازه تلويزيون های بيست و نه اينچ امروزی که از پنج شش سال پيش وارد کشور شده و متظاهرانه در بالای اتاق های پذيرائی خانه های مجلل بزرگان و فرنگ رفته ها جا گرفته بود.می توان باور کرد که همه آن پنجاه دستگاه های گيرنده راديو، در تاريخ هشتم دی ماه هزار و سيصد و نوزده برابر با بيست و نهم دسامبر 1940 روشن شده بود تا صدای "حسن موقر باليوزی" را بشنود که به زبان فارسی می گفت "اين جا لندن است".آلمان رقيب بريتانيا در جنگ جهانی هم برنامه ای به زبان فارسی پخش می کرد و صدای بهرام شاهرخ هم در خانه هائی که صاحب راديو شده بودند شنيده می شد، "اين راديو برلن است."در سال 1941 بر اساس گزارش های نظميه کل کشور، تعداد فرستنده های راديوئی در تهران به دويست و پنجاه رسيد و تعداد شنوندگان از هزار بالاتر رفت.

دست کم تا بيست و چهار سال پيش که انقلاب بيشتر خانه های مجلل و اشرافی را به تصرف خود در آورد و اموال مصادره شده به فروش و نمايش گذاشته شد دوتای از راديوهای نسل اول در ايران سالم حفظ شده بود که تا هنگام حراج و فروش بر پشت يکی از آن ها شماره ثبت نظميه کرمان ديده می شد.حسن موقر باليوزی که بخش فارسی بی بی سی با صدای او آغاز شد

کاغذ قرمزی با مهر و امضای يک پايور نظميه در شصت و دو سال پيش ماجرائی دارد که اولين برخورد حکومت ايران را با رسانه های الکترونيکی همگانی در آن ثبت است و به استناد لايحه جديد ماهواره های تلويزيونی که هفته گذشته در مجلس شورای اسلامی مطرح شد هنوز يکی از دغدغه های دولتمردان ايرانی است.
سه روز پس از شروع به کار برنامه فارسی راديو لندن، نظميه رضا شاه از دو مغازه راديو فروشی در خيابان نادری که اولين واردکنندگان و فروشندگان گيرنده های راديوئی در پايتخت بودند آرمان و پاپازيان خواست تا فهرست خريداران راديو را ارسال دارند و به دنبال آن در دستوری به کلانتری های مرکز و شمال تهران و شهرهای مرکزی استان های مرزی خراسان، کرمان و سيستان وبلوچستان، آذربايجان و گيلان و مازندران به آنها ابلاغ شد که ماموران خود را تعليم دهند تا در گزارش های روزانه، آمد ورفت سر شب به خانه های دارای راديو را گزارش کنند و بنويسند که چند نفر در چه ساعتی به راديوئی با کدام زبان گوش می داده اند.قصه برخورد راديو داران زيرک و رند با مامورانی که نه سواد زيادی داشتند تا زبان های خارجی را تشخيص دهند و نه راهی برای اجرای دقيق فرمان مطاع ملوکانه وجود داشت که حضرت اجل سرپاس مختاری رياست نظميه آن را ابلاغ کرده بود، لندن، اکتبر سال 1941، از سمت راست: ويکتور گلندنينگ، مجتبی مينوی و حسن موقر باليوزی خود حکايت شيرين و جذابی است که بعضی از آنها در گزارش ماموران هم منعکس شده است. دستورعمل نظميه برای کنترل شنوندگان راديوئی که از نظارت حکومت خارج بود مانند تمام تمهيداتی که در همه دنيا برای کنترل ارتباطات مدرن همگانی به کار گرفته شده به زودی زود با به کار افتادن راديو ايران که در زمستان سال 1319 با حضور وليعهد جوان رضا شاه در "بی سيم پهلوی" به کار افتاد به فراموشی سپرده شد گرچه از توجه مردم به راديوهای دور نکاست تا روزی که با حمله نظامی نيروهای روسيه و بريتانيا به ايران ناگهان تعداد شنونده های آن دو راديويی که صدايشان به فارسی از لندن و برلين می آمد ده ها برابر شد و روزی که سرانجام کاری که غير ممکن می نمود با فشار متفقين امکان پذير شد و رضاشاه استعفا داد مردم به شدت سياسی شده کشور، به ياد آوردند که راديو لندن از يک ماه پيش اخبار و تفسيرهائی از اوضاع داخلی ايران پخش می کرد که طعم مخالفت با ديکتاتوری پهلوی را داشت و ناگهان شعر طنزی که در يکی از برنامه ها به نقل از شنونده ای به انتخاب استاد مجتبی مينوی پخش شده بود دهان به دهان گشت "شاه صيفی کار بادمجان فروش" و در گزارش های دهان به دهان تبديل شد به شعر و شعارهائی که مضمون همه آن رضاشاه و خانواده او بودند و توسط شاعران و مردمی خوش قريحه ساخته شده بود.ساختمان "بوش هاوس" در مرکز شهر لندن در سال 1923 ساخته شد و از سال 1941ميلادی محل استقرار سرويس جهانی بی بی سی بوده است. در ميانه جنگ جهانی دوم به اين ساختمان هم آسيب هايی وارد آمد که آخرين آنها در دهه 70 ميلادی

يزدانبخش قهرمان شاعر و طنزپرداز و همکار صادق هدايت وقتی سال ها بعد برای استاد مجتبی مينوی شعری را خواند که خود سروده و به عنوان آن که از راديو لندن شنيده شده در شهر پخش کرده بود استاد مينوی با خونسردی گفت عاقلان می دانند که اگر من اين شعر را ديده بودم قبل از پخش، تنافر حروف را از آن می گرفتم.اشعار و اخبار و گفتار پخش شده و پخش نشده در برنامه فارسی راديو لندن نتيجه ای که داد آن بود که هر کس باور داشت که همه کار زير سر انگليسی هاست، بر باور خود راسخ تر شد و مثال آن را نيز از ميان همان پخش شده ها و شايعه ها برگزيد. درهيچ منبع موثقی نقل نشده که رضاشاه بعد از تبعيد چنين نظری داده باشد اما شبيه به آن را فرزند وی پس از سی و هشت سال سلطنت، در زمانی که از ايران رفت هم بر زبان آورد و هم در کتاب خاطرات خود نوشت.پيش از سقوط رژيم سلطنتی، دربار و دولت ايران از راه های ديپلماتيک کوشيدند تا به نحوی دوستان خود در ميان دولتمردان انگليسی را وادارد که از پخش خبرهای مربوط به مخالفان حکومت پادشاهی در برنامه فارسی بی بی سی جلوگيری کنند.

در سال 1357 تعداد فرستنده های راديوئی به زبان فارسی که صدايشان به ايران می رسيد به ده رسيده بود که از ميان آن ها فقط بی بی سی در غرب سياسی جهان قرار داشت و راديوهای مسکو، پکن، تيرانا و پيک ايران با ساعت های پخش طولانی تر، شنونده های معدود و مخصوص خود را داشتند که بيشتر آن ها کسانی بودند که در دوران جنگ جهانی دوم در متن و يا حاشيه سياست بودند.مسعود فرزاد، از اولين گويندگان بخش فارسی بی بی سی اما نسل تازه ای که موضوع و مشکل آخرين پادشاه ايران بود، بيشترشان همان ها بودند که از ابتدای سال 57 به جمع شنوندگان برنامه فارسی بی بی سی پيوستند، به تخمين هزاران برابر شده بودند و هر روز تعدادشان بيشتر از شنوندگان راديوهای داخلی می شد. آنها در برنامه های خبری چندين شبکه شبانه روزی راديوئی ملی و منطقه ای و دو شبکه تلويزيونی داخل کشور آنچه را می خواستند نمی يافتند.برنامه فارسی بی بی سی، به اين ترتيب در دو مقطع حساس از تاريخ معاصر ايران به عنوان تنها وسيله ارتباطی خارج از نظارت و سانسور حکومت وقت، با افزايش سرسام آور شنوندگانش، حاضر و اثرگذار بوده و به تصور و يا واقعيت دخالت دولت های بريتانيا در سرنوشت ايرانيان دامن زده است.علاوه بر حضور و تاثير برنامه فارسی بی بی سی در ماه های پايانی سلطنت رضا شاه و سال آخر پادشاهی محمدرضاشاه بايد از دو مقطع ديگر تاريخی هم به عنوان پرشگاه هائی که هم تعداد شنوندگان و هم تعداد مخالفان برنامه فارسی را افزون کرده، ياد آورد.در نهضت ملی کردن نفت که در ميانه قرن بيستم به رهبری دکتر محمد مصدق اتفاق افتاد، برنامه فارسی به جهت پخش کردن برنامه ها و تفسيرها و اخباری که از آن مخالفت با دولت محبوب مصدق و حمايت از شرکت نفت بريتيش پتروليوم به نظر می رسيد، اعتماد شنوندگان خود را از دست داد.ابوالقاسم طاهری از بخش فارسی و برنارد مور رييس خبر سرويس های خارجی بی بی سی خبرهای دريافتی از دستگاه 'تله پرينت' را نگاه می کنند

نيم قرن پس از آن، با روی کار آمدن اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی، برنامه فارسی بی بی سی از سوی محافظه کاران و مدافعان سنتی حکومت دينی به صفت "صدای استعمار پير" متصف شد و مخالفان جمهوری اسلامی هم با دادن صفت هائی مانند "آيت الله بی بی سی" و "راديو خاتمی 2" مخالفت خود را نشان دادند اما در مقابل نسل تازه به جمع شنوندگان اين برنامه پيوستند که از نظر تعداد به رکوردی جهانی نزديک شدند در حالی که در اين زمان گسترش صنعت ارتباطات شنيدن و ديدن صدها شبکه صدا و تصوير خارجی را در داخل کشور ميسر کرده بود که از آن ميان حدود پنجاه شبکه راديوئی و تلويزيونی به زبان فارسی پخش می شد و می شود.

برنامه فارسی بی بی سی در همه سال های عمر، تنها به اخبار و برنامه های سياسی برای شنوندگان خود جذاب نبوده است بلکه از ابتدای تاسيس، دقت و موشکافی کسانی مانند مجتبی مينوی و گفتار های ادبی او و در سال های بعد بحث های حافظ شناسی مسعود فرزاد و مجموعه های ويژه فرهنگی، ادبی و هنری جدی جای بايسته ای در جلب شنوندگان داشته است که به ويژه در زمان کاسته شدن از هيجان ها و تحولات سياسی بيتشتر خود را نشان داده است.

در سال های اخير همزمان با کاسته شدن از برنامه های جدی تر و افزايش مصاحبه ها و اظهارنظرهای شخصيت های سياسی و فرهنگی و هنری از داخل و خارج کشور، گرايش مجموعه هائی که به جوانان و نسل تازه ايرانيان و سرگرمی های مطلوب آن ها اختصاص دارد انتقاد شنوندگان سنتی سالخورده برنامه فارسی را در پی آورده که اين ها را از وقار و متانت برنامه ای به سابقه و سنت بی بی سی دور می دانند.ابوالقاسم طاهری (نفر وسط) به همراه خبرنگاران بخش ترکی و عربی از جشن های پايان

توجه افزون به فارسی زبانان افغانی و تاجيک و کسانی که به زبان دری سخن می گويند و در مناطق مختلف جهان زندگی می کنند که مصادف بود با توجه جهانی به جمهوری های استقلال يافته آسيای ميانه، در ابتدا به جهت راه يافتن لهجه های نا آشنا در برنامه ها با انتقاد شنوندگان نقاط مرکزی ايران روبرو شد که در گذر زمان با مانوس شدن گوش ها به آن، انتقاد ها کاستی گرفت.

همزمان با سالگرد هفتادمين سال تاسيس بخش جهانی بی بی سی، رکسانا، جوان بيست و يک ساله شيرازی در گفتگوئی با بهزاد برای برنامه "روزهفتم" شکايت از آن دارد که پدر بزرگش باور نمی کند که برنامه شنگول او با ترانه هائی که پدربزرگ دوست ندارد از بی بی سی پخش می شود. "پدر بزرگ هنوز از راديو لندن حرف می زند و از نامه ای که يک زمان برای شما فرستاده و پاسخش را از لطفعلی خنجی شنيده و متاسف است که آن را ضبط نکرده است"، به گفته رکسانا پدرش هم بی بی سی را به گزارش های سياسی روزهای انقلاب و حکومت نظامی به ياد می آورد و صدای باقر معين و گزارش های شهريار رادپور از حوادثی که ميليون ها گوش را به راديو می چسباند و در انتظار جام جهان نما!

آخرين تحولی که با گسترده شدن اينترنت به عنوان رسانه ای تازه و متعلق به قرن بيست و يکم در برنامه فارسی بی بی سی رخ داده، سايت الکترونيک بخش فارسی است که در ميان کارکنان، بخش "آن لاين" خوانده می شود.

بخش فارسی بی بی سی در اينترنت به دليل آن که انتخاب زمان را به شنوندگان می دهد و در عين حال آنان را از خواندن و شنيدن توامان بهره مند می کند پيوند تازه ای است که چون شمارش دقيق رجوع کنندگان به آن هم ممکن است امکان می دهد که تهيه کنندگان بخش فارسی دريابند که گاه به تيراژ چهار ميليونی نزديک می شوند.
با اين همه، هنوز جای اين سئوال باقی است که آيا برنامه ای که اينک گاه ميليون ها شنونده در سراسر فلات ايران، افغانستان، خراسان بزرگ و آسيای ميانه دارد به برنامه ای که در عصر آن روز پائيزی با صد و بيست شنونده آغاز به کار کرد شباهتی دارد، يا به همان اندازه بی شباهت است که شنوندگانش با پدر و مادر بزرگ های خود؟

منبع

 

گزارش تخلف
بعدی