رادیو هیتلراولین رادیوی فارسی زبان!

  راديو برلين که گوينده ی آن "بهرام شاهرخ" سخت مورد توجه "هيتلر" و شخص "گوبلز" بود. از تاثير کلام وی در اوضاع اجتماعی ايران خواهم گفت؛ راديويی که هر شب با فرو شدن خورشيد و صدای گوينده آن "بهرام شاهرخ"، گوش ها را به سمت خود تيز می کرد. گوينده ای که به تقليد از هيتلر و يا پيشوای آن دوران فرياد می کشيد و مشت بر ميز می کوبيد و اخبار جنگ را به نفع جبهه متحدين تفسير می کرد و مژده ی آزادی ملل شرق را توسط ارتش آلمان اعلام می کرد.    

يک سال پيش از آغاز جنگ جهانی دوم بود که جمعی از ايرانيان از طريق روسيه به آلمان آمدند."بهرام شاهرخ" پسر "کيخسرو شاهرخ" که نماينده و مدير کارپردازی مجلس بود، از جمله کسانی بود که به همين ترتيب سر از آلمان در آورد. اين جوان پر شر و شور که بر خلاف پدرش ماجراجو و سخت سياست باز بود، در سال های بعد سردمدار هياهويی شد که ماجرای آن تا به امروز شگفت انگيز و در عين حال تأثر آور است. زيرا ورود او به عالم سياست و هتاکی هايش در صدای فارسی راديو برلين عليه "رضا خان" به قيمت جان پدرش تمام شد. ناگفته نماند که برنامه های راديو "بی بی سی" از همان تاريخ و به خاطر جوابگويی به راديو برلين بوجود آمد و جالب اينجاست که بهرام شاهرخ خود دست نشانده ی دولت انگليس بود ولی حکومت نازی از وابستگی بهرام شاهرخ هيچ بويی نبرد.  از آغاز ظهور هيتلر مردم ايران اکثرأ مجذوب او بودند و دولت ايران هم که سال ها پيش در اجرای پروژه های عمرانی، متخصصان آلمانی را به کار گرفته بود با دولت آلمان روابط سياسی و اقتصادی نزديکی داشت، به طوری که هيتلر، "محتشم السلطنه اسفندياری"، رئيس مجلس شورای ملی ايران را در کاخ صدارت خود به گرمی پذيرفت و بر خلاف معمول با آن پير مرد که در جوانی و در زمان صدارت "بيسمارک" کاردار ايران در سفارت برلين بود، مدتی گپ زد. و در سال های بعد، هنگام مسافرت همسر "رضا خان" به آلمان، اتومبيل مخصوص خود را در اختيار ملکه گذاشت و عکسی را با جملاتی محبت آميز امضاء کرد و برای رضا خان فرستاد. با وجود اين که روابط ميان دو دولت و دو رييس مملکت بسيار نزديک و حسنه می نمود، ولی آلمان ها نسبت به رضا خان نظر خوشی نداشتند. زيرا به خوبی از به قدرت رسيدن او اطلاع داشتند و از نقش انگلستان در ماجرای کودتای انگليسی 1299 شمسی، با جزئيات آن مطلع بودند و او را برگزيده سياست استعماری انگلستان می دانستند، لذا جای تعجب نيست که صدای فارسی راديو برلين، پيش از اين که بی بی سی به  انتقاد از رضا خان بپردازد به صدا در می آيد. با توجه به آن چه گفته شد رضا خان حدس می زد که "ارباب کيخسرو"  ارتباطی با انگليس داشته باشد و چون پسرش"بهرام"  از راديو برلين، از او بد گويی می کرد بر اين گمان بود که سياست انگلستان توسط آلمان ها با او تسويه حساب می کند. البته حوادث بعدی نشان داد که اگر رضا خان چنين انديشيده باشد چندان هم به خطا نرفته است. از سال 1939 به بعد وقتی که ابر قدرت های جهانی، جنگ عالم گير دوم را شروع کردند، تبليغات شديدی که در ايران به طرفداری از آلمان ها شروع شده بود شدت يافت، دستگاه تبليغات آلمان نازی به قدری مرتب و دقيق کار می کرد که تا آن زمان هيچ دولتای نتوانسته بود به اندازه ی نازی ها در تبليغات جهانی خود پيشرفت کند. راديو برلين با برنامه های مختلف به اکثر زبان های دنيا با گويندگان زبر دست هر روز آخرين اخبار ايران را به جهانيان اعلام می کرد. و اين اخبار به قدری دست اول و تازه بود که در خود تهران شنيدن آن با شگفتی و تعجب توام بود. زيرا مثلآ دولت ايران در ساعت چهار بعد از ظهر تصميمی می گرفت، و راديو برلين آن خبر را در ساعت شش و نيم بعد از ظهر پخش می کرد در حالی که خبر گزاری پارس و يا راديو همان خبر را فردای آن روز انتشار می دادند. اين جريانات تمام ذهن ها را متوجه برلين و سازمانی می کرد که تنظيم و انتشار اين گونه اخبار را به عهده داشت. و در ايران به طوری که بعد معلوم شد افراد ستون پنجم آلمان عهده دار فرستادن اين اخبار بودند. بهرام شاهرخ در چنين شرايطی وارد آلمان شده بود و توجه محافل سياسی را به خود جلب کرده بود. شاهرخ آن چه بر زبان می راند در ظاهر مخالفت با دربار و دولت و حکومت ايران بود. و در آغاز، وزارت تبليغات آلمان به او با نظر شک و ترديد می نگريست  ولی ماجرای کشته شدن پدر او به دست پليس رضا خان، محافل نازی را نسبت به صدق گفتار شاهرخ خوش بين و مطمئن ساخت. پيش از وقوع اين حادثه، حمله به دربار شاه ايران در راديو فارسی برلين صورت زننده ای به خود گرفته بود زيرا پيش از اين مردم ايران چنين می پنداشتند که هيتلر پشتيبان رضا خان و حکومت ايران است و دولت و نظام حاکم نيز از برداشت مردم در جهت تحکيم نظام بهره می گرفت. اينک حملات راديو فارسی صدای برلين برای دربار جنبه ی حيثيتی پيدا کرده بود، بدين ترتيب علاوه بر اين که پدر بهرام شاهرخ از طرف پليس ايرانی تحت فشار قرار گرفت، هيآتی نيز از تهران به سرپرستی سرهنگ سهيلی عازم برلين شد تا اين صدای مخالف را خاموش کند ...

اينجا برلين، اينجا برلين

اينجا برلين، جملات آغازين گوينده ی اولين برنامه ی راديويی ايرانی بود که از پايتخت رايش سوم طنين خاصی داشت. در برنامه ی قبل از تاريخچه ی "راديو برلين" و گوينده ی آن بهرام شاهرخ گفتم که سخت مورد توجه هيتلر و شخص گوبلز بود و بهرام شاهرخ هم به شيوه ی هيتلر نطق های آتشين خود را فرياد می کشيد و مشت بر ميز می کوبيد، برنامه ای که هرشب از پايتخت آلمان پخش می شد و گاه به کنايه و گاه مستقيم و بی پروا از رضا شاه و انگلستان بدگويی می کرد و در مورد اوضاع سياسی و اجتماعی ايران، به تندی زبان به انتقاد می گشود. و همانطور که در برنامه ی قبل ياد آور شدم، تاسيس راديوی فارسی زبان "بی بی سی" از همين تاريخ به خاطر جوابگويی به "راديو برلين" بوجود آمد.
در قسمت اول گفتم که رضا شاه برای خاموش کردن اين صدای معترض در برلين، "سرهنگ سهيلی" را برای خاموشی اين صدای شورشی رهسپار برلين می کند. سرهنگ سهيلی صاحب منصبی بود که به هيچ يک از زبان های رايج دنيا آشنايی نداشت و از اوضاع دنيا بی اطلاع بود، در چنان شرايطی برای ماموريتی بدان مهمی انتخاب چنين شخص بی اطلاعی موجب تعجب بود. ورود اين هيات به آلمان مصادف بود با فتوحات چشمگير آلمان در تمامی جبهه ها و اين پيروزی بی سابقه موجب آن شده بود که نود در صد مردم حتا کسانی که از قديم گرايش به انگليس داشتند هيتلر را به هيبت ناجی مقتدر ببينند.هيات اعزامی دربار ايران به برلين دارای نمايندگانی از وزارت دادگستری و ساير وزارت خانه ها بود و حضور آنها در برلين موجب شک مقامات آلمانی شده بود، به طوری که يکی از مقامات آلمانی گفته بود:«رفقای انگليسی ما را خر تصور کرده اند، ولی اين دفعه هم به خطا رفته اند شايد هيات اعزامی به برلين در ايران برای جاسوسی خوب باشند، ولی شيوه ی جاسوسی جديد در دنيای امروزآنقدر پيشرفت کرده است که کاری از اين ها ساخته نيست.»هيات تحت سرپرستی سرهنگ سهيلی دو ماموريت مهم داشت. ماموريت ظاهری، رسيدگی به امور سفارت شاهنشاهی در برلين بود و ماموريت مهم تر جلوگيری از ادامه کار گوينده ی فارسی راديو برلين بهرام شاهرخ و پی بردن به اسرار واقعی ماموريت شاهرخ در برلين. شاهرخ با آن که تمايلی به ديدار با سرهنگ سهيلی نشان نمی داد اما به اصرار چندين بار به ملاقات سرهنگ سهيلی رفت. شاهرخ می گويد:«سرهنگ سهيلی با پدرم خصومت و با خود من از سابق آشنايی داشت و در ضمن ملاقات هايش از من پرسيد: اين چيزهايی که در راديو گفته می شود به دست آلمان هاست، يا خودتان می گوييد؟ گفتم: چيز مخصوصی در راديو نمی گوييم. در يکی دو ملاقات ديگر از سرقت گذرنامه های ايرانی که از سفارت ايران دزديده شده بود و به مهاجرين يهود آلمان فروخته شده بود سئوال کرد که من هم اطلاعاتی در اختيارش گذاشتم. يک بار هم پسر سرهنگ سهيلی که از تهران به همراه پدرش آمده بود تعريف کرد که پدرش سرهنگ سهيلی در خانه با علاقه مخصوص راديو برلين را گوش می کرده است.»
در قسمت ديگر بهرام شاهرخ می نويسد:«لازم است متذکر شوم که در آن زمان به جز عده ی معدودی، بقيه ايرانيان مقيم آلمان از مراوده آشکار با من خودداری می کردند حتا کسانی که محرمانه به خانه ما می آمدند در خيابان از سلام به عيالم مضايقه می کردند.»
پس از بازگشت سرهنگ سهيلی بعد از شهريور 1320 اوضاع و احوال حکايت از آن داشت که در اوايل سال بعد، اوضاع راديو برلين دستخوش تغييراتی خواهد شد. اتل (وزير مختار آلمان) در نتيجه مذاکرات با دربار ايران و به علت نفوذ وزارت امور خارجه آلمان بر وزارت تبليغات، بدون مقدمه و بنا بر تقاضای تهران شاهرخ را محترمانه از آلمان تبعيد می کند ولی شاهرخ همچنان حقوق خود را که در آن زمان ماهيانه دو هزار مارک بود را از وزارت تبليغات آلمان دريافت می کند. همکاران ديگری هم با شاهرخ همکاری می کردند که خان قشقايی يکی از آنهاست که او هم به علت رابطه و سابقه ی پدرش با آلمان ها مورد توجه سازمان تبليغات قرار می گيرد. در برنامه ای ديگر در مورد چگونگی رابطه ی اين دو همکار راديويی و فعاليت آنها را در جهت تشکيل يک لژيون نظامی از افراد ايرانی در ستاد ارتش آلمان ادامه می دهم.

منبع

 

گزارش تخلف
بعدی